چگونه در خانه قهوه دمِ سرد درست کنیم؟
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۰۶۴۳۴۴
رکنا:با این روش ها می توانید قهوه سرد خانگی تهیه کنید.
هیچ چیز مانند یک نوشیدنی یخی و خوش طعم در این گرمای طاقتفرسا به آدم نمیچسبد؛ مخصوصا اگر پایه آن نوشیدنی، قهوه باشد. حالا تصور کنید چه کیفی دارد برای نوشیدن یک قهوه خنک مجبور نباشید دنبال یک کافه دنج و خلوت بگردید و به راحتی قهوه سرد دلخواهتان را در خانه درست کنید؛ مثلا قهوهای به نام کلد برو Cold Brew یا قهوه دمِ سرد!
قهوه دم سرد که گاه به آن قهوه پرس سرد Cold Press Coffee هم میگویند را نباید با آیسدکافی و ترکیبات آن اشتباه گرفت؛ چرا که در تهیه این نوع نوشیدنی تنها یخ به قهوه اضافه نمیشود و شیوه عصارهگیری آن متفاوت است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آسیاب برقی را روی حالت مورد نظر (Coarse) تنظیم کنید. قبل از آسیاب کردن تمام قهوه، مقداری از آن را داخل آسیاب بریزید تا ببینید میزان خرد شدگی قهوه چقدر است. بد نیست بدانید خرد شدن قهوه توسط ماشین شامل سه حالت Coarse، Medium و Fine میشود که نشان دهنده شدت خرد و ریز شدن دانههای قهوه است. اگر در تهیه کلد برو از قهوه خیلی آسیب شده یعنی فاین استفاده کنید رنگ قهوه کدر میشود و طعم خیلی تندی پیدا میکند.
یک عدد پارچ استریل دارای در یا میسن جار بردارید و با رعایت نسبت یک به هشت قهوه به آب، قهوه خرد شده را در پارچ بریزید تا کاملا کف ظرف را بپوشاند، سپس روی آن آب سرد بریزید.
میسن جار به چه نوع ظرفی گفته میشود؟
ترکیب آب و قهوه را خوب هم بزنید، سپس روی آن را بپوشانید و اجازه دهید بین 18 تا 24 ساعت داخل یخچال یا در دمای اتاق بماند.
وقتی قهوه به عمل آمد آن را از صافی رد کنید و داخل یک کاسه بزرگ بریزید تا ذرات بزرگ و حل نشده از آن جدا شوند. ذرات به هم چسبیده را کنار بگذارید، یک بار دیگر چند دستمال کاغذی یا فیلتر کاغذی را داخل یکدیگر قرار دهید و روی صافی فلزی بگذارید، سپس قهوه را دوباره از فیلتر رد کرده و داخل پارچ یا مسین جار بریزید.
این کار را دو یا سه بار تکرار کنید تا جایی که دیگر قهوه ته نشین شده کف پارچ نبینید. اگر نتوانید از ته نشین شدن قهوه جلوگیری کنید نشانه این است که قهوه شما بیش از اندازه ریز و آسیاب شده، همان حالتی که به آن فاین میگوییم.
خب، حالا نوبت این است که یخ، شیر و اگر دوست دارید شکر را اضافه کنید و روی قهوه کلد برو را بپوشانید و داخل یخچال بگذارید تا خوب جا بیفتد. نکته مهم در مورد نوشیدنی شما این است که اگر در شرایط مناسبی نگهداری شود، بسته به پایین بودن حالت اسیدی آن، هنگام عمل آمدن یا به اصطلاح دم کشیدن قهوه، تا یک ماه خراب نمیشود.
کافئین در قهوه کلد برو کمتر است یا بیشتر؟
آنچه همه میدانید این است که کافئین در آب حل میشود و در فرآیند طولانی دم کشیدن قهوه به شیوه سرد، تمام کافئین آن ناگزیر خارج میشود. سوال بعدی این است که نسبت به آبی که استفاده کردهایم چه مقدار قهوه ریختهایم؟
از آنجا که در روش دَمِ سرد معمولا از شیوههای مرسوم درست کردن قهوه، قهوه بیشتری مصرف میشود، شاهد کافئین بیشتری در این نوشیدنی هستیم. شاید به همین دلیل است که بسیاری از افراد آن را با یخ و بستنی ترکیب کرده و چیزی شبیه فراپه درست میکنند.
مزیتهای قهوه کلد برو
حالت اسیدی کمتر: به نظر میرسد قهوه کلد برو به طور طبیعی طعم شیرین تری دارد و آن هم به دلیل سطح اسید پایین تر در این نوشیدنی است.
آب سرد: استفاده از آب سرد به جای آب گرم روند خارج شدن عصاره قهوه را آرامتر کرده و کنترل آن هم راحتتر صورت میگیرد. عطر و طعم قهوه خارج میشود، اما تلخی آن باقی میماند.
طعم مطلوب: یکی از مزایای قهوه دم سرد این است که فرآیند شیمیایی آن عوض نمیشود، زیرا دمای آن تغییر نمیکند. شما میتوانید قهوه دم سرد خود را امروز بنوشید یا فردا یا حتی چند روز دیگر و مطمئن باشید تغییری در طعم آن صورت نمیگیرد. درِ ظرف حاوی قهوه را حتما ببندید تا بوی یخچال به خود نگیرد.قهوه کلد برو را می توان تا دو هفته در یخچال نگه داشت.
همین حالا لحظهای را تصور کنید که وارد خانه میشوید، در یخچال را باز میکنید و برای خودتان یک لیوان قهوه خنک میریزید!
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
اعتراف عجیب شرور معروف تهران / زندگی ام شبیه وحید مرادی است + فیلم و عکس
یک فاجعه / معلم خصوصی با 22 دختر 16 ساله چه کرد؟! + عکس
درخواست شیطانی دختر عموی عروس از تازه داماد
تجاوز به دختران و زنانی که کار می کنند! / گزارشی تکاندهنده + عکس
ناگفته های تلخ خبرنگار زن از شکنجه شیطانی در صحرا + عکس
حمله قصاب با ساطور به ماموران! +تصویر
صیغه مرد شیطان صفت شدم / او از لحظات بودن با من فیلم گرفته است!
اقدام وحشتناک پس از ازدواج پنهانی عروس و داماد + عکس
زایمان پنهانی دختر 18 ساله در دستشویی هواپیما
لیلای 15 ساله برای یک شب صیغه شد
4 ماه با مهران نامزد بودم که پارسا در ویلای شمال به من تجاوز کرد
همخوابی ثریا با یک از همکارانم در اتاق هتل / صدای وحشتناکی می شنیدم
این زن می خواهد از یک روح باردار شود ! / او با ارواح همخوابی شیطانی دارد + عکس
خودکشی مرد اردبیلی قبل از رفتن زن سابقش به حجله مرد دیگر
دختران انگلیسی زبان تهرانی چگونه سر از عشرتکده ها درآوردند؟ + تصویر
مروارید با 2 برادر به حجله رفت ! + جزییات
منبع: رکنا
کلیدواژه: خودرو سلامت مسکن بازنشسته ها مهم ترین های 24 ساعت ارز و سکه قهوه قهوه دختران وحشتناک تجاوز به دختران مرد شیطان صفت قهوه سرد عکس روزنامه زن من زندگی حوادث فیلم ایران ایرانی تهران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۰۶۴۳۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
داستان کوتاه
مریم رحمَنی
یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجرهی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیدهام.مثل وقتهایی که خواب میبینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمیتوانم از هم تفکیک کنم.
پردهی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بیاختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانهام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشمهایم بسته نمیشد و مدام تصویر مردی قوی هیکل میآمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشمهایم را باز میکردم و سعی میکردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکانها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمیشود بیدارش کرد.
نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن میشد و داشتم فکر میکردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم میرفتم یک لامپ میخریدم و خودم عوضش میکردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جملهی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد!
لای پنجره باز بود و سوز تندی میآمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم.
برگهای درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانهی ما، همینطور داشتند تکان میخوردند و یک صدای خشخش ریزی توی هوا میرقصید.
بوی دود سیگار از کنار بینیام رد شد و بیهوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلودهی مرکز شهر و وسط اینهمه شلوغی کمتر پیش میآید ماه را گوشهای از آسمان ببینم. با زن همسایهی طبقهی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار میکشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آنقدرها که تصور میکردم باد سردی نمیوزید.
-شما هم خوابتون نمیاد؟
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پیاش!
همزمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را بهخاطر بسپارم.
- من هیچ صدایی نشنیدم!
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
کلمهی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه میدانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين.
به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود.
زن گفت: چای یا قهوه میخورید؟
گفتم: این موقع شب نه! خوابم میپرد و تا صبح باید داستانسرایی کنم!
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزهای زدهام، چهرهی بیتفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمیدانستم کجاست خندهام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم.
زن گفت: شبها خیلی طولانیاند.
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنهی وسط حیاط نشستم تا راحتتر بتوانم به حرفهایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید!
-پس چکار کنم؟
- من و همسرم فیلم میبینیم. گاهی بازی میکنیم. منچ و مارپله.
دوباره خندیدم و دوباره خندهام را و بالاپوشم را جمع کردم.
- فیلمهای توی خیابان را هر روز میبینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور میکنم. فیلم به چه کارم میآید.
داشت لابلای برگهای اکالیپتوس دنبال چیزی میگشت.
- ها... بیا... اومد بالاخره
-چی اومد؟
-ماه! خودتم داشتی دنبالش میگشتی.
از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجهی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که میدیدم مجموعهای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمیدیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود.
-قشنگه.. نه؟
-خیلی
-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه میکنه، تو اونو.
صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع کرد.
دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آنقدر صدای خندهاش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
-برای صدای شازدهکوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمیخوری؟
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد.
یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم میخورد تصمیمهای عجیبی برای خانهداری میگیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شبها دمنوشهای خوشمزه درست کنم. یا اینکه فردا عصر حتما کیک هویج درست میکنم و برای همسایهی طبقهی بالا میبرم و باهاش دوست میشوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب میریزم.
برگها را از توی دستم ریختم کف حیاط.
توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافهی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبهی خالی کبریت در میآورد و هی زیر لب میگفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایهی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبهی درگاهی آشپزخانه رویش را بهسمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچهتون رد شدن و تو ترسیدی؟
گفتم آره. اولینبار بود که یکی از بچههای کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف میکرد.
- و تو فکر کردی قاتلهای امیرکبیر حمله کردن!
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید.
بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حملهی غازهای وحشی خیلی ترسناکه!
قوطی نسکافه و جعبهی چای کیسهای کنار هم و هر دستم روی یکیشان.
یا باید چای میخوردم یا یک قهوهی فوری.